منو اصلی
شرکت آرد روشن یزد - مشروح خبر :: روز نوجوان بر تمامی نوجوانان عزیز میهن ، گرامی باد .

 

 

روز نوجوان بر تمامی نوجوانان عزیز میهن ، گرامی باد .

هشتم آبان ، روز نوجوان و روز یادآور خلق حماسه و یادبود خالق آن که یک نوجوان اسطوره ی ایرانی بود را به تمامی نوجوانان عزیز و مورد احترام ایران زمین ، تبریک می گوییم .  

پیامبر اکرم (ص) فرمودند : محبوب ‏ترین خلایق نزد خدا ، نوجوان خوش ‏سیمایی است که جوانی و زیبایی خود را برای خدا و در راه طاعت او بگذارد . خداوند رحمان به وجود چنین نوجوانی بر فرشتگان می‏بالد و می‏فرماید : این است بنده راستین من!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ای نوجوان ، روزت مبارک .

 

و حال ای دختر و پسر نوجوان که چند سالی از عمر گران بهایت را در نوجوانی سپری خواهی نمود ، ای نوجوان عزیز و مورد احترام وطنم !

 

مقابل آینه که می ایستی ، احساس می کنی عوض شدی ، بزرگ شدی ، آن قدر بزرگ که دیگر بزرگ تر ها نگویند : بچه

قد کشیدی ، بلند تر شدی ، دیگر حسرت قد بلندی بابا را نمی خوری !

احساس می کنی که جهانت عوض شده .

عواطفت ، جور دیگری شده .

می خواهی افق های دور دست را به تماشا بایستی .

بازی های کودکانه دیگر سرگرمت نمی کنند .

عطش یک ریز : فهمیدن ، درک کردن و دنیا را دیدن و شناختن .

تو بزرگ شدی و انجام کار های بزرگ ، یک لحظه رهایت نمی کنند .

دیگر چهار دیواری اتاقت برای قدم زدن و فکر کردن کوچک است.

افکارت دنباله دار شده است .

چراهایت کشدار و سؤال هایت بزرگ .

رو به روی آینه که می ایستی ، حس می کنی جور دیگری شده ای . دغدغه هایت تغییر کرده .

دیگر غصه نداشتن توپ و دوچرخه برایت کوچکند .

به غم های دیروزت می خندی .

آرزو های دیروزت را به سخره می گیری .

دیروز به فکر امروز نبودی ، همه چیزت در همان لحظات و دقایق اکنون خلاصه می شد .

در همان لحظات خنده و شادی ، دلواپسی های زود گذر و کینه هایی که هنوز شروع نشده تمام می شدند .

امروز اما ، به فردا می اندیشی ، به فردا و فردا ها.

امروز ، هم دیروز هایت را مرور می کنی و هم لحظه هایت را دانه دانه در قلک عمرت می ریزی . دریچه های بلوغ ، باز شده رو به وسعت شکوفایی تو .

سؤال هایت بزرگ تر شده است ؛ آن قدر که شاید دیگر مادر هم نتواند با جواب های سرسری اش قانعت کند .

من که هستم ؟

از کجا آمده ام ؟

آمدنم بهر چه بود ؟

می خواهی خودت را بشناسی .

روحت شوق پریدن دارد .

این تن ، بسیار کوچک است .

روح تو ، قلمرو آسمان ها را می طلبد .

جوانه های کنجکاوی ات ، یکی پس از دیگری ، سر بر می آورند .

شکوفه های بلوغت یکی پس از دیگری می رسند .

نوجوانی ، آغاز دانستن است .

تو پوست اندازی می کنی از کودکی ات .

دیگر شانه هایت آن قدر نیرومند شده است که بتوانند بار تکلیف را به دوش بکشد ؛ بار تعهد و مسئولیت را .  

کلماتی که تا دیروز بازیچه بودند ، امروز برایت باورند .

راه درازی پیش روست .

من چه خواهم شد ؟

من کجا خواهم رفت ؟

فصل سبزی به زندگی ات آمده .

اشیای دور و برت ، پر از مفهومند .

دست هایت به شکفتن می اندیشند و قدم هایت به سفر های دور و دراز  به وسعت های نامکشوف ، به سرزمین های نا شناخته .

می خواهی جهان را زیر پر و بالت بگیری و سر از کار خلقت در بیاوری .

تو امروز ، مفهوم عشق را می فهمی .

نوجوانی ، آغاز بودن است .

اولین قدم از ابراز وجود : من هستم!

مقابل آینه که می ایستی ، دوست داری بزرگی ات را فریاد بزنی .

 

ای نوجوان :

کاش می شناختی خودت را !

کاش از روزنه باز آسودگی ، خودت را بیرون می کشیدی و فردایی می شدی .

کاش می دانستی این تازگی که در وجودت رخنه کرده ، عجیب مرموز تمام می شود .

چرا که آمدنش با کلنجار های بی وقفه ذهن تو هم سو شده است و با بی قراری هایت هم آهنگ .

پر شتاب می گذرد ،  بی آن که دریابی اش .

اگر می دانستی این آمد و رفت ، با چه سرعتی در جریان است ، شاید بیشتر ، هراس به خرج می دادی و زود تر ، بر جا می گفتی به سستی پاهایت .

نام این هستی مرموز را اگر خواستی بدانی ، گوش جانت را به لب های خسته یک پیر ، بسپار تا با حکایت عمر ، قصه سازی کند .

این اسم با طراوت را ، تر نمی سازد از لحظه های دیروز و با بانگ رسا که از جان خسته اش بر می آید ، نام آن هستی پر جنب و جوش را یاد آور شود برایت .  

وقتی از او پرسیدی ، خواهی دید که چشمان بی فروغش نور باران می کند سؤال تو را  

وقتی از او پرسیدی ، خواهی شنید پاسخ آن مجهول پر غلغله آشنا را در یک کلام

وقتی از او پرسیدی ، خواهی شنید نامی را که می شناسی . . .

یعنی

نوجوانی . . .

 

ای نوجوان ایرانی !

آرزوی بهترین ها را برایت داریم .

 

در مورد روز ملی نوجوان :

 

هشتم آبان روز ملی نوجوان در ایران ، یادبود شهادت نوجوانی است که در نوجوانی به یکباره قله های شرف و انسانیت و غیرت را پیمود ، که چه بسیار اهل ریاضت و سیر و سلوک در پیمودن این راه پر فراز و نشیب بر این رهگذر الهی غبطه می خورند . نوجوانی به نام محمد حسین فهمیده که نوجوانی سیزده ساله بود و حماسه ای سترگ را در اوایل جنگ تحمیلی ، خلق نمود و ایرانیان را بر آن داشت تا سالروز شهادت آن نوجوان فرهیخته را به نام روز ملی نوجوان بر تقویم کشور ثبت نمایند .    

شهید فهمیده یکی از هزاران نونهال فهمیده ، و دانش آموز بسیجی کشور ماست که با نثار خون پاک خویش بر طراوت و سرخی خون شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی افزود . وی دوران کودکی و نوجوانی خود را به صورتی سپری کرد که همواره آبستن حادثه ای بود  . حوادثی که در شکل گیری شخصیت او مؤثر واقع شد . او با سرمایه عظیمی از فهم و درک و درایت انقلابی و اسلامی خویش و به دنبال طوفان حوادث انقلاب ، وارد جنگ تحمیلی شد و با وجود کمی سن ، خود را به خونین شهر قهرمان رساند و با اقدامی آگاهانه و شجاعانه ، نام خود را در دفتر شهیدان هماره زنده تاریخ ثبت کرد .

از آنجا که این دانش آموز رزمنده بسیجی  ، با ایمان و بینش عمیق و استوار در جنگ با دشمن پیش قدم و با نیل به شهادت ، درس شجاعت ، فداکاری و مقاومت را به همه بسیجیان و امت حزب الله آموخت ، امام بزرگوارمان این نوجوان 13 ساله را رهبر قلمداد فرمود ، چرا که نام و یاد او منشأ حماسه های سترگ شد و تحولی عظیم در شیوه دفاع مقدس و نبرد رزمندگان اسلام با کفر فراهم کرد و راه

پیروزی و سرافرازی را یکی پس از دیگری ، هموار ساخت .

امروز شهید فهمیده ، به حق ، الگوی شایسته و تصویر برجسته ای از ایثار و جهاد و شهادت برای دانش آموزان و جوانان کشور ماست ، به گونه ای که حماسه سازی های فهمیده و دیگر فهمیده های میهن اسلامی ، می تواند یادآور دوران دفاع مقدس و ارزش های والای آن دوران با شکوه باشد .


گزیده ای از زندگی و شهادت محمد حسین فهمیده :

 

شهید محمد حسین فهمیده ، در اردیبهشت سال 1346 ، در خانواده ای مذهبی در محله پامنار ، از محله های قدیمی شهر قم ، دیده به جهان گشود .

دوران کودکی را به همراه دیگر فرزندان خانواده با صفا و صمیمیت ، زیر سایه توجه و محبت پدر و مادری مهربان گذراند و در سال 1352 راهی مدرسه شد . چهار سال ابتدایی را زیر نظر معلمی روحانی گذراند و سال پنجم را به دلیل انتقال خانواده اش به شهر کرج ، در مدارس این شهر سپری کرد .

محمد حسین با عشق و علاقه به تحصیل ، همواره دانش آموز وظیفه شناس و موفقی بود . او هم زمان با تحصیل ، با پشتکار فراوان در کمک به پدر نیز می کوشید و با وجود سن کم ، در فعالیت های مذهبی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی شرکت می جست .

شهید فهمیده ، پس از پیروزی انقلاب با تشکیل بسیج به فرمان امام خمینی در  آذر سال 1358 ، وارد بسیج شد .

پس از حوادث کردستان ، با وجود سن کم و جثه کوچکش راهی آن جا شد ، ولی برادران کمیته به علت کمی سن ،  او را باز  گرداندند . این قهرمان کوچک آرام ننشست و با شرکت در آموزش های رزمی ، تابستان سال 1359 را گذراند . محمد حسین ، شهریور همان سال هم زمان با شروع جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران ، خود را به جبهه های جنوب رساند .

از مدرسه تا جبهه جنوب محمدحسین فهمیده ، آن چنان گوش به فرمان رهبر بود که در شروع جنگ تحمیلی ، بی درنگ با رساندن خود به جبهه ، در اطاعت از فرمان رهبری و پاس داری از میهن کوشش ها کرد . با این حال ، رزمندگان که متوجه شدند او سیزده سال دارد ، وی را برگرداندند و درصدد برآمدند از او تعهد بگیرند دیگر از شهر کرج خارج نشود ، ولی او رضایت نداد و خطاب به آنان گفت : خودتان را زحمت ندهید ، من باید به مملکت خدمت کنم ، من تعهد نمی دهم . پس از این ، زمزمه رفتن به جبهه را بین دوستان و خانواده اش سر داد . پس از آن ، یک روز که به بهانه خرید نان از خانه خارج شده بود ، به دوستش گفت سه روز بعد که به جنوب رسید ، به خانواده اش خبر دهد که او به جبهه رفته است .

بالأخره او خود را به جبهه و صحنه نبرد رسانید تا در کنار دیگر رزمندگان به دفاع از حریم و حرمت ایران بپردازد و از واپسین لحظه های حضور در میدان نبرد تا لحظه شهادت که چند روزی بیش طول نکشید ، مردانه مجاهدت نمود .

و اما ماجرای شهادت او از این قرار بود که در خط مقدم جبهه ، شهید فهمیده به اتفاق دوستش ، محمد رضا شمس در یک سنگر بودند .

محمد رضا زخمی شد و محمدحسین با سختی فراوان او را به پشت خط رساند و به جایگاه پیشین خود بازگشت . او با مشاهده تانک های عراقی که به طرف رزمندگان هجوم آورده و درصدد محاصره و قتل

عام آن ها بودند ، تاب نیاورد و در حالی که تعدادی نارنجک به کمر بسته و در دستش گرفته بود ، به طرف تانک ها حرکت کرد . در این هنگام ، تیری به پایش خورد و او را مجروح ساخت ، ولی نتوانست در اراده محکم و پولادین محمد حسین خللی وارد کند   .

از این رو ، بدون هیچ تردیدی تصمیم خود را عملی ساخت و از لابه لای تیرهایی که از هر سو به طرفش می آمد ، خود را به تانک پیشرو رساند و با استفاده از نارنجک ، موفق شد آن را منفجر کند و خود نیز تکه تکه شد . پس از انفجار تانک ، مهاجمان عراقی گمان کردند حمله ای صورت گرفته است . از این رو ، روحیه خود را باختند و با سرعت هر چه تمام تر تانک ها را رها کردند و پا به فرار گذاشتند . در نتیجه ، حلقه محاصره شکسته شد و پس از مدتی ، نیرو های کمکی رسیدند و آن قسمت را از وجود متجاوزان پاک سازی کردند .

بقایای پیکر شهید محمد حسین فهمیده در بهشت زهرای تهران ، قطعه 24 ، ردیف 44 ، شماره 11 ، به خاک سپرده شده است .

 

فداکاری حسین فهمیده  در تاریخ پر شکوه سر افرازی های ایران ثبت شد و جاودانه ماند . اکنون هر نوجوان ایرانی ، محمد حسین فهمیده را جاودانه ای می داند که سبب افتخار هر ایرانی است .
 

 

منبع خبر:

دیدگاه کاربران
Designed in Narvan | Developed and support by Diba Group | Powered by DCMS 3.2
تمامی حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به شرکت آرد روشن یزد می باشد.
تمامی حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به شرکت آرد روشن یزد می باشد.
Designed in
Narvan
|   پیاده سازی و پشتیبانی: گروه ديبا  |
Powered by DCMS 3.2